کلی خبر!!!!!!!!!!!
سلام عزیز مامان
من اومدم با کلی خبر
اول اینکه یه هفته ست که من دارم میرم سرکار، توی داروخانه بیمارستان
قضیه از اینجا شروع شد که داماد دختر دائی بابام دکتر داروسازه و یه داروخانه داره، و تازگیا هم داروخانه بیمارستان که خصوصی شده رو گرفته
بابام با دختر دائیش صحبت کرد که منم اونجا مشغول به کار بشم
هفته قبل بابام زنگ زد که دختر دائیش گفته جمعه صبح برم داروخانه که آقای دکتر میخواد باهام صحبت کنه
وقتی رفتم، دکتر چندتایی سوال ازم پرسید که مدرکت چیه، کی دیپلم گرفتی و ........... بعدم گفت تا فردا بهت خبر میدیم
صبح شنبه دکتر بهم زنگ زد که از فردا صبح بیا سرکار
چون داروخانه شبانه روزیه، 24 ساعته بازه، سه تا شیفت کاری داریم، 8 صبح تا 4 بعدازظهر، 4 بعدازظهر تا 12 شب و 12 شب تا 8 صبح که مخصوص آقایونه
مدت 6 ماه دوره کارآموزیم طول میکشه و بعدش بیمه میشم، چون صبح ها داروخانه شلوغ تره یه مدت باید فقط صبح برم تا راه بیفتم و به کار مسلط بشم
ظهرها چون داروخانه خلوته، نوبتی میریم خونه و ناهار میخوریم و برمیگردیم
چهار تا همکار خانم دارم که خیلی خوبن و توی این یک هفته حسابی باهاشون دوست شدم
خبر دیگه اینکه مامان و بابام امروز ظهر رفتن کربلا، صبح ساعت 11 رفتن شیراز که از اونجا با هواپیما برن
هنوز هیچی نشده کلی دلم براشون تنگ شده، ایشالا سفرشون بی خطر