تاسوعا عاشورا
سلام عزیز مامان
روز سه شنبه عصر رفتم خونه مامان بزرگم، آخه خاله زهرا و بچه هاش می خواستن از شیراز بیان.
روز تاسوعا عاشورا هم اونجا بودیم، یعنی من از صبح تا شب اونجا بودم و بابایی هم واسه ناهار و شام میومد.
روز عاشورا هم همگی با هم شله زرد درست کردیم، شب قبلش یه دفعه تصمیم گرفتیم.
قرار شده فردا با بابایی بریم شیراز، هم بابا کار داره و هم من برم سونوگرافی
ولی نمیدونم چرا امروز دلم درد می کنه؟ اگه خبری بشه دیگه لازم نیست برم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی