مهمونی
دیشب مامان جون و بابا جون و دایی مهدی واسه شام اومدن خونمون.
دایی مهدی تهران دانشجویه، بعد از عروسی ما که رفت تهران، حالا برگشته بود
اولین بار بود که مامان جون و بابا جون میومدن خونمون، باورت میشه؟!!!
دو شب پیش به مامان جون گفتم بیاین خونمون، قبول نمی کرد، می گفت مهم دیداره، چه فرقی می کنه خونه ما باشه یا شما، بعدشم گفت فقط دایی مهدی بیاد.
بالاخره با خواهش های من و تهدیدهای بابایی که گفت اگه نیاید دیگه نمیایم خونتون، راضی شد.
واسه شام لازانیا و سوپ درست کردم، جات خالی خوشمزه شده بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی