افطاری
سلام عشق مامان
امشب خونه عمو جواد افطاری دعوت بودیم، یعنی بقیه عموها و عمه ها هم بودن.
بچه ها بازی می کردن و یه سر و صدایی راه انداخته بودن که بیا و ببیبن، جای تو حسابی خالی بود عزیزم.......
منم با خودم عهد کردم ایشالا کار بابا درست بشه، ماه رمضون سال دیگه یه شب -اگه بشه شب تولد امام حسن- افطاری بدم، دعا کن مامانی.
ایشالا تو هم اون موقع پیشمونی ولی قول بده مامانو اذیت نکنیا!!!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی