زندگی عاشقانه بابا و مامان نی نیزندگی عاشقانه بابا و مامان نی نی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

عشق مامان و بابا منتظرتیم

یه خرید کوچولو واسه نی نی خودم

1391/5/11 22:52
نویسنده : حمیده
326 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان

امروز بعد از ظهر رفتم خونه مامان بزرگم niniweblog.comمامانم و خاله مریم و خاله نجمه هم بودند.

مامان بزرگم دندوناشو کشیده که دندون مصنوعی بذاره، وای خیلی عوض شده بود............. تعجب

وقتی بر می گشتم خونه، توی ویترین یه مغازه یه بلوز کوچولوی خوشگل دیدم، منم که عاشق لباسای کوچولو موچولو هستم فورا واست خریدمش.

وقتی اومدم خونه به بابایی هم نشونش دادم، اونم خیلی خوشش اومد.

اینم عکسش، خوشگله، نه؟!!!!!!!!!!!!

         

            niniweblog.com

امشب عمه ها و عموها با خونواده هاشون اومده بودن پایین، خونه مامان بزرگ.

نی نی عمو محمد هم بود، هنوزم اسم نداره...... niniweblog.com

اسم توی شناسنامه ش مجتبی است، ولی اسمی که صداش کنن نداره، ما که بهش میگیم نی نی!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

                    niniweblog.com

شوهر عمه فریبا توی بانک کشاورزی کار میکنه، به بابایی گفت توی قرعه کشی بانک جایزه برنده شدی!!!!!!!!!!!!!!

بعدشم گفت ١٠٠ هزار تومن شیرینی بدین تا بهتون بگم چقدر برنده شدی؟

منم گفتم حتما ٥ هزار تومن برنده شده که ١٠٠ تومن شیرینی میخواین!!!!!!!!!!

خلاصه که آخرش نفهمیدیم راست میگفت یا داشت سر به سرمون میذاشت؟......

اگه تونستم فردا میرم بانک و ته و توی قضیه رو در میارم...........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان روزین
12 مرداد 91 18:24
عزیزم انشاله زود نی نی دار میشی و اینکه خدا کنه جایزه بانک حقیقت داشته باشه