نی نی دو قلو
بعضی وقتا با خودم فکر می کنم کاشکی نی نی م دوقلو بشه، اونم یه دختر و یه پسر! خیلی باحاله که آدم یه دفعه هم دختردار بشه هم پسردار. البته مشکلاتشون هم خیلی زیاده، خدا به داد اونایی برسه که بیشتر از دوقلو دارن، 3 تا یا 4تا ..... ...
نویسنده :
حمیده
12:18
ذهن حاضر جواب بچه ها
عکاس آمده بود سرکلاس درس تا از بچه های کلاس عکس یادگاری بگیرد. معلم هم برای اینکه بچه ها را تشویق کند که دور هم جمع شوند گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتی همتون بزرگ شدید به این عکس ها نگاه می کنید و می گویید: این احمده الان دکتره، اون مهرداده الان وکیله؛..... که یکی از بچه ها هم از ته کلاس گفت: اینم آقا معلمه، که الان مرده. ...
نویسنده :
حمیده
12:30
مامانی دلش نی نی میخواد
عزیز دلم سلام وقتی وبلاگ بعضی از نی نی ها رو می بینم که ماماناشون با چه عشقی ازشون حرف میزنن، منم دلم میخواد تو پیشم بودی و منم از شیرین زبونی هات می گفتم. ولی بابایی میگه هنوز زوده که تو بیایی پیشمون، میگه یک سال دیگه. البته راستم میگه، هنوز مامانی بلد نیست شوهرداری کنه، چه برسه به بچه ...
نویسنده :
حمیده
11:32
تقدیم به عشقم(بابایی)
بده دستاتو به دستم تا با هم کلبه بسازیم کلبه ای پر از من و تو از من و تو ما بسازیم دور بشیم از همه مردم واسه درد هم بمیریم با ستاره ها بخونیم با ترانه جون بگیریم کلبه ای اندازه عشق باغچه ای و حوض و گلدون سر تو باشه رو شونم مثل لیلا مثل مجنون من بشم مادر گلها تو بشی بابای بارون ...
نویسنده :
حمیده
10:33
تقدیم به بهترینم(بابایی مهربونت)
وقتی می شی نیاز من اگه نباشی پیش من اشکای چشمامو ببین که می ریزه به پای تو بازم که بی قرارمو دلواپس نگاه تو تموم هستی منی بمون همیشه پیش من اگه شدم عاشق تو نذار که بی تاب بمونم لالایی شبام تویی نذار که بی خواب بمونم &nbs...
نویسنده :
حمیده
10:32
مامان و بابا
خوشکل مامان، از وقتی این وبلاگو ساختم فکر می کنم واقعا هستی و دوست دارم باهات حرف بزنم. من و بابا 5 آذر 1389 (روز تولد 24 سالگی مامان) عقد کردیم، که اون موقع بابا 29 سالش بود، و روز 23 آبان 1390 که شب عید غدیر بود عروسی کردیم. من و بابا هردوتامون خیلی نی نی دوست داریم، ولی می خوایم زمانی بچه دار بشیم که هم از نظر مالی و هم روحی آمادگیشو داشته باشیم، و امیدوارم خدا هرچه زودتر این آمادگی رو بهمون بده تا زندگیمون از اینی که هست شیرین تر بشه. من الان خونه تنهام، آخه بابا از ساعت 7 صبح تا 5 عصر سرکاره، ان شاءالله همیشه سالم و سرحال باشه و همیشه سایه اش بالا سرمون باشه. ...
نویسنده :
حمیده
16:43