سالگرد مادربزرگ
سلام عزیز مامان
دیروز اولین سالگرد مادربزرگم بود، وای که چقدر زود می گذره.............
چهارشنبه عصر رفتم خونه مادربزرگم، عمه ها و عموها و بچه هاشون از شیراز اومده بون، خونه رو مرتب کردیم و............
دیروز ظهر رفتیم اونجا و ناهار خوردیم، عصر هم دعا بود، بعدشم رفتیم سر خاکش.
دخترعمه ام یه دختر داره، یک سالشه به اسم دیانا، اینقدر نازه که نگو، حیف که بغل کسی نمی رفت و غریبی می کرد.
امروز ظهر هم ناهار خونه مادربزرگم بودیم، عصر عمه ها و عموها رفتند و ما هم اومدیم خونه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی