نمایشگاه کتاب
سلام نفس مامان
دیروز ظهر من و دائی حجت و زن دائی فائزه رفتیم نمایشگاه کتاب، حدودای ساعت ٣ بود که خاله نجمه هم بهمون پیوست.
من اولین بار بود که می رفتم نمایشگاه کتاب، یعنی یکی از دلایلی که اومدم تهران همین نمایشگاه کتاب بود.
واسه خودم چند تا کتاب رمان گرفتم، واسه بابا هم کتاب نمونه سوالات آزمون نظام مهندسی گرفتم که دو جلده، همین
بعدشم همگی با هم رفتیم سینما، فیلم برف روی کاج ها
بعد هم رفتیم شام پیتزا خوردیم.
خاله نجمه می خواست بره خوابگاه، ولی به زور آوردیمش خونه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی