زندگی عاشقانه بابا و مامان نی نیزندگی عاشقانه بابا و مامان نی نی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

عشق مامان و بابا منتظرتیم

من اومدم

1392/10/30 12:01
نویسنده : حمیده
876 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان

اومدم بگم این چند روز چی شد

اول اینکه من باید روز 10 قاعدگی میرفتم برای عکس رنگی که میشد سه شنبه هفته قبل

بابایی گفت حالا که می خوایم بریم شیراز یه چند روز بمونیم تا حال و هوامون عوض شه

بنابراین دوشنبه صبح راهی شدیم، رفتیم مطب دکتر سعیده خورشید، گفت باید فردا 8 صبح اینجا باشین و هزینه شم 117 تومنه

بعدش رفتیم بیمارستان حافظ که بهمون نوبت نداد آخه گفت باید روز اول قاعدگی بیایی نوبت بگیری و هزینه شم 20 تومن بود

شب رفتیم خانه معلم، البته با کارت بازنشستگی مامانم، چون نمی خواستیم کسی بفهمه میخوام عکس بگیرم نرفتیم خونه خاله زهرا

صبح سه شنبه رفتیم مطب و بهمون گفت 11 اینجا باشین و چند تا دارو هم نوشت که رفتیم گرفتیم و گفت ساعت 9 دو تا از قرص ها که یکیش بروفن بود و یکی دیگش اگزازپام رو بخورم

ساعت 11 که رفتم کلی مریض اونجا بود ولی دکتر هنوز نیومده بود و حدود ساعت 12 اومد فقط من بودم که عکس رنگی داشتم

خدا رو شکر زود نوبتم شد، رفتم داخل اتاق، موقع عکس گرفتن زیر دلم خیلی درد گرفت و اشکم رو در آورد، ولی بعدش  دردا زود از بین رفت

وقتی از خانم پرستاره که اونجا بود نتیجه شو پرسیدم، گفت وقتی خانم دکتر چیزی نگه و بگه مریض بلند شه یعنی خوبه و من خیالم راحت شد و گفت جوابش ساعت 2 آماده ست

من یه خورده لکه بینی داشتم که تا فردا صبحش کامل از بین رفت

شب هم با بابایی رفتیم بیرون و چند تا بسته کاموا خریدم تا واسه خودم پلیور ببافم

چهارشنبه صبح هم رفتیم بیمه تکمیلی برای هزینه عکس که متاسفانه رادیولوژی جز تعهداتش نبود

ظهر هم وسایلمون رو جمع کردیم و یه سر رفتیم شاهچراغ، بعدشم رفتیم خونه خاله زهرا ولی گفتیم امروز صبح اومدیم چون اگه میفهمید 2 شب شیراز بودیم و نرفتیم خونشون ناراحت میشد

پنج شنبه عصر می خواستیم برگردیم ولی خاله و شوهرش نذاشتن و ما یک شب دیگه هم اونجا موندیم و شب یه سر رفتیم هایپراستار و جمعه صبح برگشتیم

شنبه عصر هم عکسمو بردم به دکتر نشون دادم که خدا رو شکر گفت هیچ مشکلی نیست

حالا  که از این بابت خیالم راحت شده باید از ماه بعد گنال اف بگیرم و بزنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

پرتو
30 دی 92 12:19
خدا رو شکر عزیزم که مشکلی نبوده انشاالله به زودی نتیجه بگیری آمین
نیلوفر
30 دی 92 12:22
انشااله همه چی به خوبی پیش بره و عکس رنگیت هم نشون بده که کاملا سالمی و مشکلی نداری. اینطوری دلت زودی واسه اومدن نینی آماده بشه
سحر
30 دی 92 17:44
خدارو شکر عزیزم که مشکلی نبوده ایشالا زودی نی نی میاد تو دلت
منتظر لطف خدا
30 دی 92 20:27
خدا رو شکر که مشکلی نبوده . ایشالا زودتر نتیجه بگیرین
سولماز
1 بهمن 92 1:21
خدارو شکر عزیزم ایشالا زوی نی نی بیاد تو دلت گلم
نسيم-مامان آرتين
2 بهمن 92 14:41
عزيزم ايشالا تو همين ماه باردار ميشي وديگه لازم نباشه دارو مصرف كني