زندگی عاشقانه بابا و مامان نی نیزندگی عاشقانه بابا و مامان نی نی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

عشق مامان و بابا منتظرتیم

بازم مامانی دیر اومد.....

1391/3/30 19:19
نویسنده : حمیده
284 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان

ببخشید بازم دیر اومدم، آخه هنوز کامپیوترمون درست نشده و من بازم اومدم کافی نت.

حالا از اتفاقات این چند روز واست بگم:

از شنبه هفته قبل یعنی ٢٠ خرداد امتحانات دانشگاه پیام نور شروع شده و من دوباره مراقبم.

خبر بعد اینکه پنج شنبه هفته قبل تولد محمد مهدی پسر دختر عمه مریم بود، تولد سه سالگیش،  منم واسش یه تی شرت خوشکل خریدم.

وقتی کیک رو آوردن محمد مهدی اینقدر خسته بود که داشت خواب می رفت، ولی .قتی کادو مامان و باباش که یه ماشین شارژی بو رو دید خواب از سرش پرید و کلی باهاش بازی کرد.

خلاصه که جشن تولد خوبی بود و خوش گذشت، فقط جای تو خیلی خالی بود عزیزم.

خبر دیگه اینکه بابایی هنوز بیکاره و به هر دری که میزنه بسته ست، و من خیلی نگرانم.

تو واسش دعا کن مامانی، آخه وقتی بابایی کار گیرش باد واسه تو دعوتنامه می فرستیم که بیایی پیشمون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان روزین
31 خرداد 91 14:11
انشاله کار گیرشون میاد میدونم سخته اما خدا بزرگه