زندگی عاشقانه بابا و مامان نی نیزندگی عاشقانه بابا و مامان نی نی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

عشق مامان و بابا منتظرتیم

مامانی اومد!!!!!!

1391/3/15 17:56
نویسنده : حمیده
367 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان

ببخشید اینقدر دیر اومدم، آخه کامپیوترمون مشکل پیدا کرده، الانم کافی نت هستم.

خوب حالا از اتفاقات این چند روزه واست بگم:

پنج شنبه هفته قبل دایی حجت و زن دایی فائزه اومدن خونه مامان جون، منو بابایی هم رفتیم اونجا.

جمعه شب مامان جون دلمه درست کرد و همگی رفتیم پارک، جات خیلی خالی بود عزیزم.

مامان بزرگم و خاله مریم و خاله مژگان با خانواده شون هم بودن.

شنبه عصر هم دایی حجت و زن دایی رفتن شیراز، آخر هفته هم میرن تهران.

راستی یادته گفتم میخوام واست بافتنی ببافم؟

تمومشون کردم، شال گردن و کلاه و ژاکت و شلوار، خیلی خوشکل شده، اینا رو واسه پسرم بافتم.

بعدا عکسشم میذارم.

از امروز هم شروع کردم واسه دخملم ببافم.

امروز روز پدره، من واسه بابایی یه پیراهن خریدم، البته بابایی رفته اعتکاف و چهارشنبه برمیگرده، و اون موقع کادوش رو بهش میدم.

الانم من میخوام برم خونه مامان جون و این ٢ روز رو اونجا بمونم.

مطلبم خیلی بی روح شد، آخه کافی نت هستم و نمی تونم عکس بذارم، ایشالا دفعه بعد جبران می کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نایسل
20 خرداد 91 0:56
ایشالا زودی درست بشه