مامان
سلام عشق مامان
من الان تهرانم، خونه دائی حجت
دیروز صبح ساعت ٦ رسیدیم تهران، بعدش با فاطمه رفتیم خوابگاه.
نجمه اومد جلوم، رفتم توی اتاقش و صبحانه خوردیم.
بعد نجمه رفت دانشگاه، ظهر اومد دنبالم با هم رفتیم دانشگاه ناهار خوردیم، و تا ساعت ٤.٣٠ اونجا بودیم.
بعد با نجمه رفتیم یه گشتی توی خیابون اطراف دانشگاه زدیم و رفتیم خوابگاه.
شب هم با هم اتاقی نجمه به اسم مهرناز رفتیم بیرون شام پیتزا خوردیم و برگشتیم خوابگاه.
آخر شب هم دائی حجت و زن دائی فائزه اومدن دنبالم، اول نمی حواستم برم و فقط می خواستم بدم وسایلمو ببرن که خودم فردا صبح برم خونشون ولی بعد پشیمون شدم و باهاشون رفتم.
قراره امروز عصر با زن دائی فائزه بریم میلاد نور
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی