آخرین روز سال 90
سلام عزیز مامان
با اینکه گفته بودم خونه تکونی نداریم ولی کلی کار داشتم، آشپزخونه رو شستم
خونه رو گردگیری کردم و جارو زدم
بابایی هم زحمت شستن حیاط و جارو زدن پله ها رو کشید
راستی بابایی پریشب ساعت ١ نصفه شب نوبت اصلاح داشت
این آرایشگاهی که بابا میره کارش خیلی خوبه و کلی مشتری داره
بابایی هم که قربونش برم بی خیال، از قبل نوبت نگرفته بود و با کلی اصرار و خواهش، آرایشگره بهش ساعت ١ نصفه شب نوبت داده بود
اینم از آخرین روز سال ٩٠، منو بابایی امسال اولین سالیه که سفره هفت سین میندازیم.
ایشالا که سال ٩١ سال خیلی خوبی واسه همه باشه، و نی نی کوچولوی خوشکلم توی این سال بیاد پیشمون!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی