اتفاقات امروز
سلام عزیز مامان
امروز صبح با بابایی رفتیم بانک قوامین، چند تا کار کوچولو داشتیم انجام دادیم.
بعدش رفتیم خونه عمو محمد، آخه رفتن مشهد و خونشون رو سپردن به ما که به ماهی های آکواریوم و پرندشون (دو تا فنچ کوچولو دارن) غذا بدیم.
وقتی رفتیم خونشون دیدیم در قفس فنچ ها یه کوچولو بازه و فنچ ها هم نیستن!!!!!!!!!!!!!!!
یکیشون توی آشپزخونه بود و یکی دیگشون توی حیاط، نمیدونم از کجا و چه جوری رفته بود توی حیاط.............
بابایی هر کاری کرد نتونست اونی که توی حیاط بود رو بگیره و بعدشم پرواز کرد رفت، تا عصر اونجا بودیم ولی نتونستیم اونی که توی خونه بود رو هم بگیریم
دیگه نزدیکای افطار بود و مجبور شدیم بیایم خونه.
قراره فردا بابایی بره و فنچ توی خونه رو بگیره و بذاره توی قفس و بذاره توی حیاط ، شاید اون یکی هم برگرده.
خیلی ناراحتم، خدا کنه اون یکی فنجه پیدا بشه