تاسوعا عاشورا
سلام عزیز مامان روز سه شنبه عصر رفتم خونه مامان بزرگم، آخه خاله زهرا و بچه هاش می خواستن از شیراز بیان. روز تاسوعا عاشورا هم اونجا بودیم، یعنی من از صبح تا شب اونجا بودم و بابایی هم واسه ناهار و شام میومد. روز عاشورا هم همگی با هم شله زرد درست کردیم، شب قبلش یه دفعه تصمیم گرفتیم. قرار شده فردا با بابایی بریم شیراز، هم بابا کار داره و هم من برم سونوگرافی ولی نمیدونم چرا امروز دلم درد می کنه؟ اگه خبری بشه دیگه لازم نیست برم ...
نویسنده :
حمیده
13:14